تک ستاره زندگیم(یلدا)

سلام گل دخترم 

دیروز با مامانی (مامان خودم) رفتیم واکسن دوماهگیت رو زدیم 

الهی بمیرم خیلی دردت اومد وگریه کردی 

از دیروزم تب داری و بی حالی 

من و بابایی خیلی دوستت داریم عشقم

سلام دختر قشنگم

این پست رو با یکم تاخیر گذاشتم

اول میخوام از همه مامانایی که راه حل پیشنهاد دادن واسه کمتر شدن کولیک دخترم تشکر کنم

تاخیر این پستم به خاطر همین دردا بود که نتونستم بذارم

چهل و پنج روزه بودی که با بابایی بردیم گوشات رو سوراخ کردیم

الهی فدات شم خیلی گریه کردی نمی دونم درد داشت یا ترسیدی بلاخره کاری بود که باید میشد 

اینم عکساش :

سلام عمرم نفسم

دختر گلم تا پریشب دختر خیلی خیلی خوبی بودی،خیلی کم گریه میکردی.

اما پریشب یه کوچولو زیاد گریه کردی که من حدس زدم دلت درد میکنه،از مامانای عزیز اینجاها در مورد کم خوابیت سوال کرده بودم گفتن شاید کولیک داری

دیشب بردمت دکتر آقای دکتر گفت کولیکت خفیفه،گفت باید همیشه تو بغلم باشی تا بهتر بشی و بهت دارو داد

از دکتر که اومدیم فکر کنم تازه دل دردات شروع شد اینقدر گریه کردی هرکاری میکردم ساکت نمیشدی،یادم اومد آقای دکتر گفت گهواره هم خوبه ولی چون در دسترس نبود با بابایی لای پلو گذاشتیمت و تکونت دادیم آروم شدی اما همین که یه  لحظه تکون نمی دادیم گریه هات شروع میشد،نمی خوام حتی یه  لحظه ناراحتیت رو ببینم

دیشب اولین شبی بود که این همه گریه کردی عزیزم

اینم عکسای ناز خوابیدنت

دختر گلمی عشقمی عزیزم

خیلی خیلی دوستت دارم

هرکس میبینت میگه خیلی شبیه من هستی منم وقتی اینو میشنوم کلی ذوق می کنم

عاشقتم نفسم

سلام عزیزم

دیشب تولدت هفت سالگی دانیال پسر عمو حسین بود

این اولین تولدی بود که رفتی

نتونستم زیاد ازت عکس بگیرم آخه خواب بودی

تو عکس دوم لباست رو درآوردم آخه خیلی گرمت بود و بی قراری میکردیاز سمت راست غزل(دختر عمو حمید) دانیال(پسر عمو حسین) عسل (دختر عمه زهرا)